خودسازی به عنوان یك فریضه عقلی و دینی در همه ادوار زندگی انسان جریان دارد و در هیچ لحظه ای از عمر نباید ترك شود؛ زیرا كمال و سعادت انسان در دنیا و آخرت در گرو آن است. سهولت خودسازی، در همه دوران های زندگی به یك اندازه نیست. كسی كه دوران جوانی را سپری كرده و در میان سالی به غفلت خو كرده، به دشواری می تواند كام خود را از عادت های بد و لذت های حرام محروم سازد. دشوارتر اینكه، خروج او از غفلت كار آسانی نیست و چون غافل است درد خود را نمی داند تا به درمان آن روی آورد. حتی اگر به علتی از خواب غفلت بیدار شود، توان او برای ساختن حال و آینده خود اندك شده و نمی تواند به راحتی با گذشته خود وداع نماید.
حقیقت خودسازی انس با خداوند و ترك تعلق به دنیا است. لطافت روحی جوان زمینه بسیار مناسبی برای ارتباط با خداوند و انس با او است و چون هنوز حب دنیا و وابستگی به لذت های مادی در دل جوان رسوخ نكرده، در این سنین راحت تر می تواند خود را از دوستی دنیا تخلیه نماید و به جای آن حب الهی را جایگزین كند.
خودسازی در جوانی
یکی از راههای سیر الهی تزکیه نفس آنهم در جوانی است چرا که آغاز سنین جوانی، بهار به دست آوردن فضیلتهای انسانی است. همانطور که امام علی علیه السلام در نامه خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:
إِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ كَالاَْرْضِ الْخالِیَهما اُلْقِی فیها مِنْ شَیءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرْتُكَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُكَ .[1]
دل نوجوان، مانند زمین خالی است كه هر بذری در آن افشانده شود، می پذیرد. از این رو، پیش از آنكه (عمر زیادی برتو بگذرد و) دلت سخت گردد، به ادب و تربیت تو پرداختم...
در جای دیگر به همه جوانان خداجو و آرمان خواه سفارش می كند:
یامَعْشَرَالْفِتْیانِ، حَصِّنُوا اَعْراضَكُمْ بِالاَْدَبِ .
ای قشر جوان! آبروی خویش را با ادب حفظ كنید....[2]
امام خمینی قدس سرّه نیز خطاب به جوانان می فرماید:
جـوانـان نـنـشـیـنند كه گرد پیری سر و روی آنان را سفید كند. ما به پیری رسیده ایم و به مـصـایـب و مـشـكـلات آن واقـفیم. شما تا جوان هستید، می توانید كاری انجام دهید، تا نیرو واراده جـوانی دارید، می توانید هواهای نفسانی، مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سـازیـد، ولی اگـر درجـوانی به فكر اصلاح و ساختن خود نباشید دیگر در پیری كار از كار گذشته است. تا جوانید فكر كنید، نگذارید پیر و فرسوده شوید، قلب جوان لطیف و ملكوتی است، انگیزه های فساد در آن، ضعیف می باشد، لیكن هر چه سن بالا رود، ریشه گناه، در قلب قـویـتـر و مـحـكـمـتـر مـی گـردد، تـا جـایـی كـه كـنـدن آن از دل، ممكن نیست.[3]
امام خمینی رحمه الله به عنوان اندیشمندی زمان شناس و روشن بین در اندیشه و عمل، الگوی یک عالم دینی بود، الگویی که انگیزه مردمیترین قیام آزادی بخش و عدالت خواه شد و وظیفه خود را به شایستگی به پایان رساند. بر ماست که بیانات قدسی او را بر دیده منت نهاده و آنها را در جای جای زندگی خود پیاده کنیم و روح او را - که در اعلی علیین است - از خود راضی نگه داریم. و سعی و تلاش کنیم تا از همان دوران جوانی در مسیر خودسازی قرار گیریم.
البته باید به این نکته توجه نمود که اصلاح نفس و تربیت باطن، وظیفه قشر خاصی نیست؛ بلکه وظیفه آحاد افراد جامعه مسلمان است. امام خمینی رحمه الله نامهای که به فرزند خویش مینویسد، تهذیب و اصلاح درون را وظیفه همگانی میشمرد و میفرماید:
«پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. پیران نیز باید بدانند که تا در این عالم هستند میتوانند جبران تبهکاریها و معصیتها را بکنند و اگر از اینجا منتقل شوند کار از دست آنها خارج است.» [4]
لذا بر هر فرد متدین است که به سلوک معنوی خویش بیندیشد و به اصلاح نفس اهتمام بورزد؛ امّا به جهات مختلف، سنگینی این وظیفه بر دوش روحانی بیشتر احساس میشود. مبلغ اگر خود را اصلاح نکرده باشد، نخواهد توانست از عهده رفع رذایل اخلاقی مردم بر آید و سلوک معنویشان را به اصلاح بگرواند به همین جهت است که آن بزرگمرد عرصه تهذیب میفرماید: «تزکیه مقدم است بر همه چیز. طلبهای که در مدرسه درس میخواند همدوش با درس، همقدم با درس، «تزکیه» لازم است.» [5]
و در همین جستار، اهمیت تهذیب را از دیدگاه ایشان- که در کتاب گران سنگ جهاد اکبر نگاشته شده- مورد توجه قرار میدهیم: «تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شئون دینی و علمی شما دست نیافته، فکری کنید؛ بیدار شوید؛ به پا خیزید. در مرحله اول در مقام تهذیب و تزکه نفس و اصلاح خود بر آیید.» [6]
و در جای دیگر ایشان می فرمایند:
من در یک روزنامه ای، مجله ای، کجا یادم نیست الان، یک وقتی دیدم که بودجه ای را که پاپ برای آن کشیشی که در واشنگتن دارد، ... از تمام بودجه ای که حوزه های شیعه دارند بیشتر بود! شما چیزی ندارید که سر او دعوا کنید. سر دیانت است؛ دیانت هم که دعوا ندارد. الحمد للَّه دیانت دارید اما دیانت که دعوا ندارد. سرّ همه اینها به دنیا بر می گردد. انسان خودش را بازی می دهد که من در فلان جبهه که واقع شدم تکلیف شرعی اقتضا می کند! تکلیف شرعی اقتضا می کند که انسان اهانت کند به مسلمین؟! اهانت کند به ملا؟! اهانت کند به ـ عرض می کنم که ـ هم جنس خودش؟! این تکلیف شرعی است؟! دنیا ست آقا اینها! هوا های نفس است.[7]
و همچنین می فرمایند که : اخلاق باید در همه جا و در همه دروس، مورد توجه قرار گیرد، و اعتقادم بر این است که باید هرکس حوزه درسی بزرگ یا کوچکی دارد، یکی دو دقیقه ـ مقدمتا یا مۆخرتا ـ درس اخلاق بگوید که طلاب با اخلاق اسلامی بار بیایند. [8]
این یک باب واسعی است که در حوزه ها باید اشخاص متقی و اشخاص آشنای به حقایق اسلام، طلبه ها را تربیت کنند... به اینکه مبادا خدای نخواسته، یک وقت از این زی طلبگی خارج بشوند و خروج آنها موجب تزلزل عقیدتی در مردم بشود. [9]
آموزش وقتی مفید خواهد شد که تزکیه باشد، که تربیت روحی و اخلاقی در آن باشد. در دانشگاه ها و در سایر مراکز علم، چه در آنجا هایی که علمای روحانی هستند، و چه در آنجاهایی که دانشمند های غیر روحانی هستند، اینها باید اشخاصی باشند در آنها که این طلاب را در آنجا، و این دانشجو ها را در اینجا تربیت اخلاقی بکنند. تزکیه بکنند نفوس اینها را. همان طوری که دارند تحصیل می کنند تزکیه نفس هم داشته باشند. [10]
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.